Sunday, December 19, 2010

به فرض كه واقعيت داشته باشد در روايت‌ها آمده
كه وقتي پيامبر بدنيا آمد آتش آتشكده آذرگشسب خاموش شد، درياچه ساوه خشك شد، تاق كسرا خراب شد و ... آيا تا به حال انديشيده ايد كه چرا؟ كسي نيست بگويد آيا خراب شدن خاموش شدن و خشك شدن نشانه خوش يمني است يا بديمني؟ اگر هم خوش يمني باشد چرا مردمي بايد باجش را بدهند كه از هيچ چيز خبر ندارند؟ چرا پيامبر در صحراي عربستان بدنيا بيايد و مردم ايران صدمه ببينند؟ و هنگامي كه هنوز هيچ اتفاقي نيافتاده ايرانيان بايد مجازات شوند؟ و به كدامين گناه؟ براستي چرا؟ چرا ما بايد بر ضد خودمان داستان پردازي كنيم چرا از گذشته خودمان، حالا خوب يا بد، بايد گريزان باشيم؟ مگر اجداد ما چه كرده اند كه مستحق اين همه قهر و نكبت و خواري بايد باشند. به هر حال من ترجيح مي دهم به خود و تاريخچه خود ببالم تا به تاريخ و گذشته ديگران، شما چطور؟
لطفا جواب هاي خود را بگذاريد من خوشحال مي شوم.

3 comments:

  1. درود
    مردمی که از نیک نژادی (اصالت) افتاده باشند و از خرد و اندیشه کارگیری نکنند ، برای پر کردن این کمبود ناچارند که از یاوه ها (خرافات) پیروی کنند. با دیدگاه شما همسو هستم و باور دارم که بایسته است که به هنگامه(تاریخ) کهن خودمان ببالیم هر چند که در آن زمان هم از اعراب و دیگر تبارها پیشرفته تر و دارای فرهنگی والا بودیم

    ReplyDelete