اگر واقعا در خلوت کلاهمان را قاضی کنیم و از خود بپرسیم که لیاقت ما چیست و آیا لیاقتمان همین است که هست با خود چه می گویید؟ من گاهی از اینکه در کشورم این فرهنگ جاری است از خود بیزار می شوم چرا که وقتی اتفاقات عجیبی چون اتفاق بعد از بازی فوتبال ملوان و پرسپولیس را دیدم، اخبار ناشی از تجاوز به زنان را شنیدم، وقتی در خیابان می بینم مردم بعضا انسانهایی که دم از دین و مذهب می زنند و یا استاد دانشگاه هستند و ... به راحتی در خیابان زباله هایشان را رها می کنند و کثیف ترین کارها را انجام می دهند و چون کودکان عقده ای رفتار می کنند، وقتی برای تفریح که نه! از روی جنون به یکدیگر آزار می رسانند بخصوص خانمها و ... از خود می پرسم آیا واقعاً ما لیاقت آزادی بیش از این را داریم؟ آیا یعنی اگر ما را در خیابان پشت چراغ قرمز رها کنند و مراقبی بالای سرمان نباشد آن ملتی هستیم که قانون را رعایت کرده و بایستیم و رد نشویم! زباله ها را در خیابان نیندازیم؟ از روی ریا و تظاهر ادای انسانهای مذهبی را در نیاوریم؟ و ... و خلاصه مانند مردم کشوری چون سوییس آزادانه و قانونمند زندگی کنیم؟ آیا واقعا حقوق خود را می دانیم که بخواهیم حقوق دیگران را رعایت کنیم؟ آیا به آن اندازه که (از روی تظاهر و ریا یا خالصانه) به افراد دینمان می بالیم و می اندیشیم به یکدیگر و آیندگانمان می اندیشیم و احترام می گذاریم؟ خوب می دانید که چنین نیست!!
فقط چند دقیقه صادقانه فکر کنید. همین
فقط چند دقیقه صادقانه فکر کنید. همین
No comments:
Post a Comment