Thursday, November 22, 2012

تفاوت ادبیات گاتهایی با ادبیات توحیدی

تفاوت دیدگاه جوامع در ادبیات آنها نهفته است. کتاب گاتها که به جرات می توان گفت بزرگترین و اولین مجموعه سروده های مذهبی در جهان است که از زرتشت به یادگار مانده شامل ادبیاتی است که دیدگاه های خاص خود و برعکس ادیان ابراهیمی کینه توزانه نیست و سرتاسر آن فقط و فقط مبارزه با دروغ و ریا و تظاهر را دستمایه خود قرار داده است که اگر بخواهم بندهایی از آن را مثال بزنم باید 90 درصد آن را به عنوان مثال بیاورم. و جالب تر اینجاست که این کتاب یا به قول معروف سروده ها خیلی ماقبل تر از هر سه کتاب تورات و انجیل و قران آمده و چون در سرزمین ایران ظهور کرده مایه افتخار ما ایرانیان است که میراث دار ارمغانی هستیم که سرتا پا مهرورزی و مهربانی است.
در گاتها برعکس سه کتاب (تورات و انجیل و قرآن) :
هرگز ادعا نشده که این سروده ها آسمانی است و از زبان خداست یا کسی از جانب خداوند حرف نزده بلکه در بیشتر موارد زرتشت از جانب خود از خداوند سوال کرده.
در ادبیات ابراهیمی کشتن دگراندیش جزئی از ادبیات دینی به حساب می آید در حالی که در ادبیات گاتهایی کشتن اصلا جایی ندارد حتی کافر.
در گاتها خوبیها را ستوده و بدیها را نکوهش کرده اما دست به کشت و کشتار نزده.
در گاتها امر و نهی جایی ندارد و همه چیز به عهده عقل و خرد انسانی پایه ریزی شده آنهم در زمانهای مشخص. 
در گاتها زرتشت هرگز خود را نماینده خدا روی زمین معرفی نکرده و خود حتی به عنوان پرسشگر از خداوند سوال کرده و کنجکاوانه آفریده های روی زمین را زیر سوال برده نه اینکه سوال در مورد آفرینش را غدغن کرده باشد.
در گاتها زرتشت اقوام خود را قوم برگزیده نام ننهاد چون این عین نژادپرستی بود. 
در گاتها زرتشت هرگز معجزه ای را به خود نسبت نداد چون با این کار علم زیر سوال می رفت و افسانه سرایی آغاز می شد.
در گاتها هرگز مردان بر زنان برتری ندارند و برتری را در انسانیت و خرد خلاصه کرده.
با وجود این که در بیش از 20 قرن دین رسمی ایرانیان (هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) زرتشتی بوده اما سرزمین های کناری و جاهایی را که فتح کرده اند دین شان را عوض نکرده و این بدان معناست که آزادی دین و بیان و خط بطور دائم به آن اعتقاد داشته اند و اجرا کرده اند. مثلا مدتها قسمتهایی از مصر و عربستان و سرزمین های پهناور آسیا از جمله قسمتهایی از چین و هند و جمهوری های شمالی ایران در تسلط ایرانیان بود اما پرواضح است که دین قسمت عمده این سرزمین ها قبل از هجوم اعراب به ایران بودایی و مسیحی و ... بوده و بیش از 2500 سال است که یهودیان در جای جای این سرزمین زندگی کرده اند بدون کوچکترین مزاحمتی.
کورش بزرگ سرزمین های بسیاری را فتح کرد اما هیچ تاریخ نگاری نگفته که کورش آنها را مجبور به ترک دین و زبان خود کرده باشد و دین زرتشتی را به اجبار در آن سرزمین رسمی کرده باشد.  چون اغلب سرزمین ها را بدون جنگ و خونریزی فتح کرد و  آموزه های خود از گاتها را به اثبات رساند. داریوش هخامنشی و شاهپور و خیلی از پادشاهان به گواه تاریخ مدت زمان زیادی بر مصر تسلط داشته اند اما هیچ نشانی از دین زرتشتی در زمان هجوم اعراب در آن سرزمین یافت نمی شود. به طوری که حتی وقتی اعراب به آنجا هم هجوم بردند مردم آن سرزمین یا یهودی بودند یا ... این را من در جواب آن عده از دوستان گفتم که خیلی مغرضانه با تمدن قبل از اسلام در ایران با تنگ نظری به مبارزه برخاسته اند و صدالبته این کار آنها هم قابل نکوهش نیست و آزادی بیان یعنی همین و بس و این کار آنها بهترین مبارزه با نادانی و جهالتی است که اسلام برای ایران به ارمغان آورد. چون با این کار افراد زیادی کاوشگر این می شوند که جستجو کنند واقعیت را.
به گفته زرتشت: راه در جهان یکی است و آن راه راستی است

No comments:

Post a Comment