Sunday, December 9, 2012

معرفی کتاب: سکندر و دارا

سکندر و دارا نام کتابی است از نویسنده خوب کشورمان به نام اصلان غفاری که در نوع خود بینظیر است. چرا که سعی کرده افسانه حمله اسکندر مقدونی به ایران را خارج از تعصب و بلکه از روی علم و مستندان و تقابل نوشته های تاریخی بررسی کرده و با دلایل فراوان و کوششی وصف ناپذیر به تحلیل این سفر جنگی و افسانه ای پرداخته.
آقای غفاری در ابتدا با مقایسه کردن نام شهرها در زمانهای مختلف این برداشت را کرده که از شهرهایی که بعضی اشخاص که اسکندرنامه های مختلف را نوشته اند نه از روی خرد بلکه از روی افسانه سرایی بوده و محل این شهرها اصلا آنطور که نوشته اند در جایی که آنها گفته اند نبوده و تاریخ نویسان اغلب اعتقادات خود را نوشته اند نه آن چیزی که وجود داشته. مثلا کشور هند که اکنون با عنوان هندوستان از آن یاد می شود و سرزمین هند که در بسیاری از کتابهای تاریخی و حتی در کتاب های مذهبی از آن یاد شده آن هندی نیست که اکنون کشور هند می باشد. بلکه منطقه ای بوده در جنوب عراق و منطقه خوزستان و جنوب ایران و ... چه بسیار شهرهای ایران هستند که با هند شروع یا خاتمه پیدا می کنند (مثلا هندیجان و ...) . و اینکه قسمتی از این کتاب زیبا
سابقه جهانگشایی در سایر ملل
... وجود افسانه های جهانگیری و جهانداری در ردیف قصه اسکندر مقدونی بدون آنکه به اسناد و مدارکی متکی باشد، در بین اغلب ملتها وجود دارد. مثلا یکی از فراعنه مصر را نوشته اند که حدود فتوحات خود را تا ماوراء النهر و چین بسط داده است. البته موضوع، مورد تایید تاریخ نویسان جدید قرار نگرفته و به دلایلی آن را مردود دانسته اند. در صورتی که کشور مصر از لحاظ نیروهای مادی و منابع انسان، به مراتب بر یونان و بخصوص بر مقدونیه برتری داشته است. مثل اینکه اینگونه ابراز شجاعت و خودنمایی ها، در بین ملل کوچک بیشتر رایج بوده و شاید ملل بزرگ احتیاجی به ساختن و پرداختن قصه در اطراف جهانگیریهای خود نداشته اند. ...
 به هر حال خواندن این کتاب ارزشمند را من به تمام دوستان توصیه می کنم.
 

معرفی کتاب: شیعه گری

شیعه گری نام کتابی از استاد احمد کسروی است که در نقد وشیوع مذهب شیعه نوشته شده و شاید بتوان بزرگترین منتقد شیعه در قرن حاضر از این کتاب یاد کرد. روانشاد کسروی از جمله کسانی است که با زبانی تند از مذاهب انتقاد کرده و ریشه خشکیدن علم و تمدن را از ریشه دوانیدن مذاهب می داند.  روانشاد یکی از ایرادهایی که به کرات گرفته وجود مهدی موعود می باشد و اینکه نمونه ای از ایرادهایی که گرفته را برای خوانندگان بیان می دارم امیدوارم که مفید واقع گردد . در انتقاد از طرز فکر و باور نسبت به مهدی موعودچنین گفته:
... سیزدهم: در داستان امام ناپیدا سخن فراوانی هست و ایرادهای بسیاری توان گرفت.
1 - چگونه تواند بود که یکی را فرزندی زاییده شود و کسی آگاه نگردد؟! چگونه تواند بود که پنج سال گذرد و شناخته نشود؟! مگر حسن العسکری در سامرا در میان مردم نمی زیسته؟! مگر کسی به خانه او آمد و شد نمی کرده؟! آیا با گفته عثمان بن سعید چنین چیزی را باور توان کرد؟!آنگاه نهفتگی چه رازی می داشته؟! اگر نهفته نبودی چه گزندی دیدی؟! می گویند: از دشمنان خود می ترسید. می گویم: پس چرا پدرانش نترسیده بودند؟! آنگاه گروهی که «تقیه» توانند کرد و باورهای خود را از دیگران پوشیده توانند داشت چه جای ترسی برای ایشان بازماند؟!
2 - امام اگر پیشواست باید در میان مردم باشد و آنها را راه برد. امام ناپیدا چه معنی تواند داشت؟!....
3 - هزار سال زندگی باور کردنی نیست. می گویند: «از قدرت خدا چه بعید است؟!می گویم: همین پاسخ نمونه ای از ناآگاهی شما از معنی دین است شما اگر معنی دین را دانستیدی این دانستیدی که خدا برای کارهای خود آیینی گزارده است و هیچگاه آن آیین را دیگر نگرداند. ....
4 - خدا را چه نیازی بوده است که کسی را از هزار سال پیش نگاه دارد و در بیابانها بگرداند تا روزی او را بیرون آورد و با دستش جهان را نیک گرداند؟! مگر خدا نتوانستی او را در زمانی که بیرون خواهد آمد به جهان آورد و به کار انگیزد؟! ...
5 - مهدی گری جز افسانه ای نیست... دوباره می گویم: خدا این جهان را از روی آیینی می گرداند و آن آیین هیچگاه دیگر نشود.