Sunday, August 28, 2011

ایرانیان تنها مردمانی هستند که قبل از اسلام بت پرست نبوده اند.

برای اینکه بت پرست نباشی کافی نیست که بت ها را شکسته باشی، باید خوی بت پرستی را ترک کرده باشی!
ایرانیان جزو معدود مردمانی هستند که از روزگاران کهن بت پرست نبوده اند و در هیچ کجای کشور عزیزمان ایران چیزی به نام بت خانه شما نخواهید یافت. شاید در بخشی از زمان (قبل از زرتشت) اقوامی بوده اند که عناصر پرست بوده باشند مانند مهرپرست، خورشید پرست، و ... اما به واقع آنقدر عقل و شعور داشته اند که چیزی را نساختند و نیایش و پرستش نکردند. آری به یقین می گویم در حتی اروپا و امریکا و خاور دور، آفریقا و هر کجا شما بنگرید بتخانه ای را خواهید یافت اما در ایران دو چیز را نخواهید یافت قربانگاه! و بتخانه!. چیزی که اکنون بعد از این همه پیشرفت علمی دارند این کار را به واقع می کنند. وقتی مردم ما اینقدر ذلیل شده اند که رهبر خود را نماینده خدا و سخنگوی او می دانند بدون اینکه خدا قدرتی در این تصمیم گیری داشته باشد آیا بت پرستی دیگر چه معنی می دهد؟ و این در حالی است که کعبه که خانه خدا به آن نسبت می دهند هم روزگاری بتکده بوده!!! و انگار این دین اسلام یک رابطه ای با بت و بت پرستی همیشه داشته و دارد. وقتی که خمینی را روح خدا لقب دادند، وقتی خامنه ای را جانشین او بر روی زمین می دانند و وقتی فکر کردن به غیر از اسلام یعنی کفر، وقتی برای هر شخصی پوشش خاصی تعیین می کنند، وقتی قیافه هر کسی باید از طرف حکام شرع اسلام تعیین شود، وقتی زن ها بدون هیچ حق و حقوقی خود قربانی این دین هستند، وقتی قربانگاهی به نام اوین ایرانیان را به گروگان گرفته، آیا بت پرستی یعنی چه. سرزمینی که روزگاری اسطوره هایش آرش و تهمتن و آریوبرزن بوده اند و به واسطه وطن پرستی و مبارزه با دشمن ایران آنها اسطوره شده اند اکنون بت هایی مانند خمینی و خامنه ای جای آنها را گرفته اند کسانی که به واسطه سرکوب ملت خود بت شده اند. جای تاسف است که حتی برای آنها هرگز آن بنای یادبود درخور نام آنها ساخته نشده ولی بت خانه خمینی میلیاردها دلار خرج برداشته. آری تنها پیامبر ایرانی زرتشت هرگز برایش آرامگاهی ساخته نشد چون قرار نبود بت پرستی رواج پیدا کند. برای رستم و آرش و آریوبرزن هرگز کسی به سر و سینه نزد چون باور داشتند آنها وظیفه خود را انجام داده اند. اگر آنها نمی جنگیدند و کشته نمی شدند چه کسی می بایست این کار را بکند؟ آری هرگز کسی برای کورش و داریوش تاسوعا و عاشورا برپا نکردند چون آنها سمبل بت پرستی نمی خواستند، آنقدر عقل داشتند که هرگز نگفتند گاتها از طرف خدا آمده و هرگز زرتشت را نماینده خدا ندانستند چون آنها را با بت پرستی کاری نبود. همین.

Saturday, August 27, 2011

چطور شد که ربیع الاول (یعنی اول بهار) افتاد وسط پاییز!

در تمام ادیان ابراهیمی تمام اعياد وعزاداری ها طبق تقویم قمری است و سا ل سوم 13 ماه دارد و کبیسه میباشد فقط در اسلام است که اینطور میچرخد در اديان ديگراز ده تا بیست روز تغيیر میکند.:
چطور شد كه ربيع الاول (يعني اول بهار) افتاد وسط پاييز ؟ يا كاري كه پيامبر با تقويم قمري كرد

ميدونستين كه سال قمري يك ماه سيزدهم هم بصورت كبيسه (هر سه سال يكبار داشته) به اسم نسي ؟ با داشتن اين ماه ( كه هر سه سال يكبار، اين ده روز كمبود سال قمري نسبت به سال شمسي رو جبران مي كرده) ماه هاي سال قمري هميشه سرجاشون بودن و مثل الان نمي چرخيدن.



سال ده هجري تو سوره توبه آيات 36 و 37 مياد كه اين ماه بايد حذف بشه سال هميشه 12 ماهه باشه و در نتيجه سال قمري شروع مي كنه به چرخيدن.

قبل از اينكه سال قمري بچرخه ، ماه ربيع ال اول و ربيع الثاني مي افتادند در بهار و بعد ماه جمادي الاول و جمادي الثاني بوده (يعني ماه خشكسالي اول و دوم) بعدش ماه رجب و بعد شعبان بوده (يعني ماه جدايي و موضوع اين جدايي اين بوده كه قبيله ها از هم جدا مي شدند و هر كدام به يك سمت راه مي افتادند توي بيابان به دنبال آب) بعد رمضان مي رسيده كه ديگه به كل از آب و غذا خبري نبوده و چاره اي نداشتند جز صرفه جويي مطلق ( يا همين روزه خودمان) تا اينكه ماه شوال برسه (يعني ماه جفت گيري شتران) و دوباره بارش شروع بشه ودوباره غذا پيدا بشه. و ادامه سال...
اگه به تقويم بارش در شبه جزيره عربستان نگاه كنيد هم اين وضعيت رو توش مي بينيد كه پنج ماه تابستان توش خشكسالي مطلق هست.
خلاصه اش اينكه اين از ماجراي رمضان كه چرا توش روزه مي گيرند و اينكه چطور ممكنه ماهي كه اسمش ربيع الاوله (يعني اول بهار) بيفته وسط پاييز.

Monday, August 22, 2011

چرا ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی برای حقانیت خود نیاز به معجزه داشته و دارند؟


براستی چرا ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) برای ابراز حقانیت خود نیازمند معجزه هستند و آیا نمی شد که با اصول علمی، عقل و منطق با مردم برخورد کرد و آنها را به یک جامعه نوین و قانونمند راهنمایی کرد. در تمام کتابهای این ادیان صحبت از معجزه هایی شده که از طرف خدا اداره شده و گاهی همین معجزه ها در کتابهای آسمانی آنها تکرار اما با هم اختلافاتی دارند. چرا خداوند اینقدر فراموش کار بوده و یادش رفته در کتاب قبلی چه گفته!!! و خداوندی که تمام جهان را بر پایه علم و منطق خلق کرده و می گرداند آیا نتوانست راهی پیدا کند علمی که به این ادیان عرضه کند؟
در جهان هیچ چیزی خارج از قانون فیزیک و شیمی و ... نه اتفاق افتاده و نه می افتد، پس چه لزومی داشته که برای اثبات ادیان خود و بخصوص ادیان ابراهیمی به معجزه متوسل شود. آنهم در حالی که هیچ کس نمی تواند این معجزه ها را ثابت کند.
آیا بطور مثال نمی توانست به جای شق القمر، صحرای عربستان را برای مسلمین همان بهشت گرداند و به آنها وعده توخالی ندهد! نمی توانست بجای آنکه موسی عصایش را به آب بزند و راه باز شود یک پل به زیبایی پل گلدن گیت خلق کند تا آثارش باقی بماند و ما به حقانیت معجزه ایمان آوریم. آیا نمی شد حضرت مسیح با یک پدر و مادر مشخص بدنیا بیاید اما او در آن زمان دانشمندی با علومی برجسته شود! البته مثال ها زیاد است اما جای بسی تفکر است که با وجود اینکه بیشتر این داستانها در تورات و انجیل و قرآن به آنها اشاره شده بعضا مسلمانان به معجزات دیگران اعتقاد ندارند و خود را برتر می دانند و برعکس مسیحیت هم یهودیان را پذیرا نیستند و یهودیان که بدتر بکلی دیگران را قبول ندارند.
نکته درخور توجه تر اینکه این ادیان هیچ کدام به علوم تاکید ویژه نداشته اند و قوانینی که خلق کرده اند تغییر ناپذیر و ضدخدا و ضدبشر است و در زمانهای قدرت هر عقیده ای دیگر را به شدت سرکوب کرده اند یعنی با دیکتاتوری کامل برخورد کرده اند. همگی صحبت از انسانیت کرده اند اما بیشتر از کمونیست ها به خاطر خدا انسان کشته اند.
مگر ما هر چه را دوست نداریم می خریم، می خوریم یا رشته تحصیلی که در آن استعدادش را نداریم می خوانیم و ... که بیاییم و به چیزی که نه دیده ایم نه کسی می تواند آن را ثابت کند ایمان بیاوریم. اصلا به چه چیزی ایمان بیاوریم. مگر نه این است که پول می دهیم و چیزی می گیریم، غذا می خوریم و سیر می شویم، هزینه می کنیم درس می خوانیم و مدرک به ما می دهند تا ما صاحب کار شویم و زندگی را اداره کنیم. خوب با این حساب اعتقاد آوردن به چیزی که نه می شود ثابت کرد نه اصلا چیزی را به ما می دهد چه نیازی در زندگی کنونی است.
کلام آخر اینکه کشور امریکای کنونی دارای یک قانون اساسی بسیار مدون است که در حال حاضر تمامی ادیان با افکارهای خود در آن آزادانه زندگی می کنند و آزادی اندیشه و بیان، احترام به حقوق فردی و جمعی جایگاه ویژه ای دارد تا جایی که رییس جمهور خود را به زیر سوال می برند. مردم را در خیابان به جرم محارب نمی کشند و کتک هم نمی زنند. مردان را برتر از زنان و زنان را ناقص العقل نمی خوانند. بی خدا و خداپرست در کنار هم به راحتی زندگی می کنند و دست آخر هر کسی در قبال گفته ها و کردارهای خود مسئول است آن هم در جلوی قانون.
و اکنون به نوعی می توان قانون اساسی آمریکا را به نوعی یک مذهب جهان شمول فرض کرد آنهم بدون معجزه و بدون پیامبر

Sunday, August 21, 2011

اگه قزافی پسرشو جا گذاشت و در رفت...

آخوندای ایرانی آبرو که برای خودشون و ایرانی جا نگذاشتن
پول و ثروت هم که جا نگذاشتن
انسانیت هم که جا گذاشتن
جایی برای حرف حساب که جا گذاشتن
ما پسراشون رو بهشون می بخشیم با خود ببرن و جا نگذارن
فقط این سرزمین رو جا بگذارن و بروند

Saturday, August 20, 2011

ای کسانی که ایمان آوردید

> یا ایها الذین آمنوا...
>
>
>
> اي كساني كه ايمان آورده ايد! سر جدتون ، جان مادرتون كاري به كار كساني كه ايمان نياورده اند نداشته باشيد
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از هر کجا آورده‌اید برید بذارید سر جاش
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید “ایمان آورده شده پس داده نمی شود
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا زحمت کشیدین؟ ما که راضی نبودیم
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید...ما سفارش نداده بودیم٬ زنگ پایینو بزنین
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید. شما مقابل دوربین مخفی هستید
>
> ای کسانی که ایمان آوردید از چی ما خوشتان آمد که ایمان آوردید ؟
> بگویید شاید روی آن آیتم ها مانور دادیم این کسانی که ایمان نیاورده اند را هم جذب حداکثری کردیم تا ایمان بیاورند
>
> ای کسانی که ایمان آوردید..این چی چی بود آوردید؟؟ گندشو در آوردید
>
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید. خودتان را جدی نگیرید. *به بادی بندید
>
> ای کسانی که ایمان آوردید، میخواستید نیاورید
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا آنان که با تیغ، ریش می زنند، با آنان که با ریش، تیغ می زنند برابرند؟
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چه مرضی است که اصرار دارید دیگران را نیز در چاهی بیندازید که خود گرفتارش هستید؟
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید، میشه بیشتر توضیح بدید؟
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بهتر است زندگی کنید
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید می خواهید بیندیشید چی آورده اید؟

Sunday, August 7, 2011

جوابی به آنها که گویند ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند!

آیا که سراغ دارد که بعد از حمله اعراب به ایران گروهی از مسلمین بنشینند و با ایرانیان زرتشتی گفتگو کنند؟ و آنها را با زبان خوش به اسلام دعوت کرده باشند؟ آیا در کجای تاریخ و کدام مکان یک چنین اتفاقی افتاده؟ طبق کدام سند این گفته درست است که ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند؟ پس اینهمه جنگ های نهاوند و جلولا و قادسیه و ... چه بوده؟ اصلا دلیل هجوم اعراب و جنگهای ایران و اسلام چه بود؟ در این که ایرانیان شکست خوردند تردیدی نیست اما چرا ایرانیان زرتشتی حاضر شدند جزیه بدهند، اسیر شوند، تن به خفت بار ترین کارها بدهند، کشته شوند اما گفتگو نکنند؟؟؟!!! زیرا آنها با حیله و نیرنگ و جنگ و کشتار وارد شدند و گفتگو دیگر معنا و مفهومی ندارد.
مگر نه این است که قبایل وحشی عرب کتابخانه های مداین و تیسفون و خیلی از شهرها را به آتش کشیدند. اگر غیر از این است یکی از کتابخانه های به جا مانده از قبل از اسلام را مثال بزنید کجاست؟ مگر غیر از این است که اکثر مساجد جامع بر روی آتشکده ها بنا شده؟ مگر غیر از این است که حتی یک کلمه در قرآن راجع به این سرزمین و اینکه چگونه با این ملت، آنهم به طور صلح و صفا برخورد شود توصیه ای نشده؟ اصلا چرا آنگونه که اسم موسی و عیسی در قرآن آمده اسم زرتشت نیست؟ چرا از سرزمین های افسانه ای که هیچ کس باور نمی کند نام برده شده اما اسمی از سرزمین ایران که بغل گوششان بوده نیست؟...
چرا یک مسلمان اگر از دین خود برگردد مرتد به حساب آمده و جانش و مالش حلال است؟ چرا مسلمین در طول این 1400 سال دیگر ادیان را نجس و آنها را مورد بدترین شکنجه ها و حتی کشتار قرار داده اند؟ مگر نه این است که تا زمان امیرکبیر زرتشتیان می بایست برای زندگی در سرزمین خود جزیه بدهند؟؟؟ چرا زرتشتیان که حتی و فقط حتی یک نفر از آنها را پیدا نمی توانید بکنید که صراحتا به اسلام و ادیان دیگر توهین کرده باشد را دسته دسته قتل عام کرده اند؟ براستی چرا دولت های اسلامی و مسلمین از ادیان و دگراندیشان هراس دارند و آنها را همیشه به نابودی تهدید کرده اند.
اکنون بیش از 1400 سال از هجوم اعراب به ایران می گذرد، حکومت های زیادی به ایران تسلط داشته، آمده و رفته اند، چه کسی سراغ دارد که یک زرتشتی در این حکومت ها سهمی داشته باشد؟ اصلا مگر نه این است که ایران سرزمین مادری زرتشتیان و زرتشت و ایرانیان است؟ پس کو محبتی که اسلام در حق این قوم شریف کرده باشد؟
این قوم در جنگ تحمیلی درصدی بیش از جمعیت خود برای کشور ایران شهید داده اند (قابل ذکر است که همه شهدای آنها تحصیلکرده بوده اند!!) بدون اینکه حتی یک خیابان از کشور ایران به نام یکی از شهدای زرتشتی باشد؟ اولین دانشگاه شاید در جهان که دانشگاه جندی شاپور بوده را این اقوام بنا کرده اند و الان هیچ سهمی از آن ندارند. تخت جمشید که میراث این قوم است الان در چنگال اسلامیون در حال نابودی است بدون آنکه محبتی به آن شود.
براستی به غیر از آنها چه قومی برای دفاع از سرزمین ایران بیشترین کشته را داده؟ زرتشتیان هرگز مانند خیلی از احزاب و گروه ها از دشمنان ایران برای رهایی از چنگال دشمن خود و اسلام درخواست کمک نکردند!!
آری، اسلام با خونریزی به ایران لشکر کشید و اگر ایرانیان شکست خوردند به خاطر این بود که آنها خونخوار نبودند! و اگر ذره ای خونخواری اعراب و اروپاییان و مغولها و ... را داشتند الان داستان چیز دیگری بود. به این دلیل که کسی سراغ دارد به من بگوید زرتشتیان در طی این چند قرن اخیر یک نفر مسلمان هم میهن خود را کشته باشد (حالا به هر دلیل، ناموسی، پولی، مذهبی و ...)؟
اقوام ما ملت متمدنی بودند که زندگی کردن را دوست داشتند نه جنگ و کشتار را. کشتن را هنر نمی دانستند. بلکه کشته شدن در راه ایران را سرافرازی می دانستند. بلی کشته شدند اما به خود دروغ نگفتند که به بهشت می روند. کشته شدند و حاضر نشدند بکشند. تنها گناه آنها این است که برای ایران کشته شدند نه دین خود.

چرا جامعه جهانی کاری برای مردم سوریه نمی کند؟

من روی سخنم با آن بالاترینی هایی است که سنگ مردم سوریه را به سینه می زنن با وجود اینکه من خودم تمام اخبارهای مردم سوریه را دنبال کرده ام و تنها کاری که در توانم بوده و کرده ام به تمام اخبار آنها رای مثبت داده ام، اما چون در این روزها همه می گن چرا جامعه جهانی برای کشور سوریه کاری نمی کند، اول از همه من یه سوال دارم و اون اینه که چه ربطی به جامعه جهانی داره؟؟؟ یه عده مسلمون می خوان سر قدرت باشن یه عده دیگه مسلمین نمی گذارن. حالا این کجاش به جامعه جهانی ربط داره چرا هر گندی مسلمین می زارن یاد جامعه جهانی می افتن. مگه اونها کاسه داغ تر از آشن. خودتون خراب کردین خودتون هم برید درست کنید!
چرا وقتی یه کار خوب می کنید یا یه هنری بخرج می دهید همه دنیا رو مسخره می کنید و همه رو به چالش می کشید و همه رو محکوم می کنید و همه باید نابود بشن و خلاصه دلتون می خواد پرچم اسلام رو در سرزمین های کفر به زمین بکوبید اما حالا که به جان همدیگه افتاده اید تقاضای کمک از جامعه جهانی می کنید! آنهم جامعه جهانی که با نگاه کفر به آن می نگرید جامعه ای که اگر اسلام در آن نباشد جامعه نیست.
چرا وقتی یک شخصیتی مسلمان می شود انگار فضاپیما به هفت آسمان فرستاده اید و جار و جنجال می کنید اما حالا که جان یک ملتی در خطر است به جامعه جهانی می اندیشید!
چرا برای حسینی که معلوم نیست داستانش چه بوده بعد از 1400 سال به سر روی خود می کوبید و پای پیاده از این شهر به آن شهر می روید اما حاضر نیستید برای رهایی خودتان هیچ کاری بکنید!
اما از این چراها زیاد هست و تا زمانی که امثال من و شما با کامپیوتر دولت ها را محکوم می کنیم و از دولت های دیگر تقاضای کمک می کنیم به قول قدیمی ها (آش کشکه خالته بخوری پاته نخوری پاته)