Wednesday, December 21, 2011

پدر و مادر جنتی کشف شدند!

یک مرد انگلیسی و یک زن آمریکایی ادعا کردند که پدر و مادر جنتی هستند. به همین خاطر عده ای به آنها گفتند: تو را خدا بروید و پسرتان را نصیحت کنید و به او بگویید که بالای منبر که می رود حرف مفت نزند. که آنها گفتند: این هنوز بچه هست بزرگ می شود خوب می شود!

Wednesday, November 30, 2011

خدا رو شکر که انگلیسها به سفارت ایران حمله نکردن چون...

خدا را شکر که انگلیسهای جهانخوار به سفارت ایران حمله نکردن و بطور مسالمت آمیز درش رو بستن چون اگه حمله می کردن به جای مشروب احتمالا کلی سلاح و ادوات کشتار جمعی و نقشه ترور و ... از این جور چیزا پیشدا می شد و تازه آبروی ما در جهان اسلام می رفت و اسلام در خطر می افتاد (بی خیال جهان غرب) و این بیداری اسلامی تا ظهر یا بعد از ظهر به تاخیر می افتاد. به هر حال مسلمونا گریه کنین گریه صوابه.

Sunday, November 27, 2011

تو والیبال مصر رو بردیم، چه راحت.

اما یکی نیست بگه به جای اینهمه پولی که تو فوتبال خرج می شه اگه خرج باری های دیگه می شد الان ورزش کشور کجا بود

Saturday, November 26, 2011

تنها کاری که آخوندها تا حالا نکردن!

آره شاید تنها کاری که این آخوندها نکردن اینه که اسم کشور عزیزمون (ایران) رو نکردن مثلا زینب یا فاطمه، اگر چه اینها کلا زن ستیز هم هستند و مسلما اگر این کار رو بکنن مثلا می زارن علی، محمد یا ... حالا کار نداریم که آخرش هم این کار رو می کنن و باعث خنده همه جانداران روی زمین خواهند شد. می گی نه نگاه کن.

Thursday, November 24, 2011

آرژانتین هم بردیم

آرژانتین هم بردیم چه حالی داد

Saturday, November 19, 2011

جوابی به بی بی سی در مورد نژاد آریایی ایرانیان

شاید خیلی از ایرانیان نژاد آریایی نداشته باشند اما از نژاد یک مشت وایکینگ و دزد دریایی هم نیستند. شاید در انگلستان تعداد بی شماری از عتیقه های ایرانی در موزه هایش باشد اما تقریباً هیچ اثر ملی از انگلستان در ایران دیده نمی شود. شاید سربازان انگلیسی سال ها در خاک ایران و دیگر نقاط جهان مردم را به خاک و خون کشیده اند اما هرگز هیچ سرباز ایرانی به خاک انگلستان تادی نکرده است. شاید ایران هر چه می کشد از سران حکومت خود باشد سران حکومتی که بعضا تحت حمایت همان انگلیسها بوده و شاید باشند اما هرگز ایرانیان سرسپرده ای را برای انگلیسها نگماشته اند. و شایدهای دیگر امیدوارم کافی باشد و به گوش سران بی بی سی برسد

Friday, November 4, 2011

این هم اسنادی دیگر برای آنان که می گویند ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند

- متاسفانه عده‌اي نيز بر اين گمان هستند که ايرانيان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همين دليل بر آن شدم که به بخشي از آن اشاره ‌کنم . ---- پس از تسلط اعراب در حمله به سيستان؛ مردم مقاومت بسيار و اعراب مسلمان خشونت بسيار کردند بطوريکه ربيع ابن زياد ( سردار عرب ) براي ارعاب مردم و کاستن از شور مقاومت آنان دستور داد تا صدري بساختند از آن کشتگان ( يعني اجساد کشته شدگان جنگ را روي هم انباشتند ) و هم از آن کشتگان تکيه گاهها ساختند؛ و ربيع ابن زياد بر شد و بر آن نشست و قرار شد که هر سال از سيستان هزار هزار ( يک ميليون ) درهم به امير المومنين دهند با هزار غلام بچه و کنيز. ( کتاب تاريخ سيستان صفحه۳۷، ۸۰ - کتاب تاريخ کامل جلد1 صفحه ۳۰۷) در حمله اعراب به ري مردم شهر پايداري و مقاومت بسيار کردند ؛ بطوريکه مغيره ( سردار عرب ) در اين جنگ چشمش را از دست داد . مردم جنگيدند و پايمردي کردند... و چندان از آنها کشته شدند که کشتگان را با ني شماره کردند و غنيمتي که خدا از ري نصيب مسلمانان کرد همانند غنائم مدائن بود .( کتاب تاريخ طبري؛ جلد پنجم صفحه ۱۹۷۵) در حمله به شاپور نيز مردم پايداري و مقاومت بسيار کردند بگونه اي که عبيدا ( سردار عرب ) بسختي مجروح شد آنچنانکه بهنگام مرگ وصيت کرد تا به خونخواهي او؛ مردم شاپور را قتل عام کنند؛ سپاهيان عرب نيز چنان کردند و بسياري از مردم شهر را بکشتند. (کتاب فارسنامه ابن بلخي؛ صفحه 116 -کتاب تاريخ طبري؛ جلد پنجم صفحه 2011) در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گرديد در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان؛ خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسيان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند » مغيره گويد که « بر رود؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاريخ طبري؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاريخ ده هزار ساله ايران؛ جلد دوم برگ 123) در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند ؛ خارها به دست و پاي ايشان بنشست ؛ و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ ) در چالوس رويان؛ عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام به بهانه (دادرسي ) و رسيدگي به شکايات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند بطوريکه در پايان آنروز هيچ کس زنده نماند ... و ديه ي چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور مي بردند. (کتاب تاريخ طبرستان صفحه ۱۸۳ - کتاب تاريخ رويان؛ صفحه ۶۹ ) در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ي مردم شهر را بجز يک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303) در حمله به نيشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کينه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوريکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام مي کشتند و غارت مي کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282 ( در حمله ي اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهيان اسلام به سختي جنگيدند؛ بطوريکه سردار عرب ( سعيد بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پايداري و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعيد ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « يک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسليم شدند؛ اما سعيد ابن عاص همه ي مردم را بقتل رسانيد؛ بجز يک تن؛ و در توجيه پيمان شکني خود گفت: « من قسم خورده بودم که يک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهيان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ - کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ ) پس از فتح" استخر" (سالهاي 28-30 هجري) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند براي بار دوم" استخر" را محاصره کنند.مقاومت و پايداري ايرانيان آنچنان بود که فاتح "استخر" (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگين کرد بطوريکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم " استخر" که خون براند. پس خون همگان مباح گردانيد و چندان کشتند خون نمي رفت تا آب گرم به خون ريختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند "چهل هزار کشته " بودند بيرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخي صفحه 135-- کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163) رامهرمز نيز پس از جنگي سخت به تصرف سپاهيان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسياري از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراواني را برده ساختند و مال و متاع هنگفتي بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215) مردم کرمان نيز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو ميليون درهم و دو هزار غلام بچه و کنيز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاريخ يعقوبي صفحه 62 -کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه 2116, 2118 - کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179) جنايات اعراب تنها به اين شهر‌ها ختم نشده است و اينها تنها گوشه‌اي از تاراج ميهنمان به دست تازيان بود و آشکارا مقاومت ايرانيان در برابر آنان را ثابت مي‌کند. اگر شهر خاصي‌ مورد نظر شما بود خوشحال خواهم شد که روايت آنرا شرح دهم. در کتاب عقدالفريد چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخني از خسرو پرويز نقل شده که مي گويد: اعراب را نه در کار دين هيچ خصلت نيکو يافتم و نه در کار دنيا. آنها را نه صاحب عزم و تدبير ديدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومايگي و پستي همت آنها همين بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جاي و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بينوايي و نيازمندي مي کشند و يکديگر را بر اثر گرسنگي و درماندگي مي خورند.از خوردنيها و پوشيدنيها و لذتها و کامروانيهاي اين جهان يکسره بي بهره اند. عبدالحسين زرين کوب در کتاب دو قرن سکوت مي نويسد: فاتحان، گريختکان را پي گرفتند؛ کشتار بيشمار و تاراج گيري باندازه اي بود که تنها سيصد هزار زن و دختر به بند کشيده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتري زر و سيم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهاي برده فروشي اسلامي به فروش رسيدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ي بسيار بر جاي نهادند

Sunday, October 23, 2011

راستی اگر بجای جام زرین هخامنشی سنگ نماز خودشان بود هم به این راحتی می بخشیدند

راستی اگر بجای جام زرین هخامنشی سنگ نماز یا چنین چیزی بود هم به این راحتی می بخشیدند
سنگ نماز که هیچ فکر نمی کنم اگر سنگ پای مثلا فلان شیخی هم بود به این راحتی می بخشیدند. آیا براستی چرا سران حکومتهای بعد از اسلام همگی به نوعی با تمدن قبل از اسلام در ایران دشمنی می ورزند؟ مگر آنها چه گناهی مرتکب شده اند که نابخشودنی است؟ یا اینکه همگی از چیزی می ترسند که سعی در نابودی اش دارند؟ فرهنگ و تمدن قبل از اسلام هر چه بوده از آن تمام اقوامی است که در این مرز و بوم زندگی کرده اند و ما حق نداریم آنها را به نابودی بکشانیم. در سرزمینی مثل اروپا که از لحاظ تمدن در زمان خود به مراتب عقب تر از ایران بوده الان میراث فرهنگی آن را در شیشه ها نگهداری می کنند و برای هر ذره اش میلیونها دلار ارزشگزاری می کنند.چطور می شود که یک شخص چیزی که از آن نه خودش نه دین و آیینش نه ... است از روی سلیقه ببخشد در کجای دنیا چنین چیزی روی داده؟ از طرفی لوح حقوق بشر کورش را به ایران می آورند و به آن افتخار می کنند اما از طرف دیگر چنین چیزهایی را هدیه می دهند که این خود نشان از بی ثباتی شخصیتی چنین افرادی است. مگر نه این است که به عقیده آنها اینها سمبل کفر است پس بر چه اساس آنها را به عنوان هدیه تقدیم می کنند. ایران و ایرانی اگر می خواست تمدن خود را فراموش کند 1400 سال وقت داشته پس این راه به ترکستان است اما:  
بی شک اینها سعی در نابودی تمدن ایران دارند اما نمی دانند هر چیزی قیمتی دارند و این به قیمت نابودی اسلام در ایران خواهد انجامید.

Sunday, August 28, 2011

ایرانیان تنها مردمانی هستند که قبل از اسلام بت پرست نبوده اند.

برای اینکه بت پرست نباشی کافی نیست که بت ها را شکسته باشی، باید خوی بت پرستی را ترک کرده باشی!
ایرانیان جزو معدود مردمانی هستند که از روزگاران کهن بت پرست نبوده اند و در هیچ کجای کشور عزیزمان ایران چیزی به نام بت خانه شما نخواهید یافت. شاید در بخشی از زمان (قبل از زرتشت) اقوامی بوده اند که عناصر پرست بوده باشند مانند مهرپرست، خورشید پرست، و ... اما به واقع آنقدر عقل و شعور داشته اند که چیزی را نساختند و نیایش و پرستش نکردند. آری به یقین می گویم در حتی اروپا و امریکا و خاور دور، آفریقا و هر کجا شما بنگرید بتخانه ای را خواهید یافت اما در ایران دو چیز را نخواهید یافت قربانگاه! و بتخانه!. چیزی که اکنون بعد از این همه پیشرفت علمی دارند این کار را به واقع می کنند. وقتی مردم ما اینقدر ذلیل شده اند که رهبر خود را نماینده خدا و سخنگوی او می دانند بدون اینکه خدا قدرتی در این تصمیم گیری داشته باشد آیا بت پرستی دیگر چه معنی می دهد؟ و این در حالی است که کعبه که خانه خدا به آن نسبت می دهند هم روزگاری بتکده بوده!!! و انگار این دین اسلام یک رابطه ای با بت و بت پرستی همیشه داشته و دارد. وقتی که خمینی را روح خدا لقب دادند، وقتی خامنه ای را جانشین او بر روی زمین می دانند و وقتی فکر کردن به غیر از اسلام یعنی کفر، وقتی برای هر شخصی پوشش خاصی تعیین می کنند، وقتی قیافه هر کسی باید از طرف حکام شرع اسلام تعیین شود، وقتی زن ها بدون هیچ حق و حقوقی خود قربانی این دین هستند، وقتی قربانگاهی به نام اوین ایرانیان را به گروگان گرفته، آیا بت پرستی یعنی چه. سرزمینی که روزگاری اسطوره هایش آرش و تهمتن و آریوبرزن بوده اند و به واسطه وطن پرستی و مبارزه با دشمن ایران آنها اسطوره شده اند اکنون بت هایی مانند خمینی و خامنه ای جای آنها را گرفته اند کسانی که به واسطه سرکوب ملت خود بت شده اند. جای تاسف است که حتی برای آنها هرگز آن بنای یادبود درخور نام آنها ساخته نشده ولی بت خانه خمینی میلیاردها دلار خرج برداشته. آری تنها پیامبر ایرانی زرتشت هرگز برایش آرامگاهی ساخته نشد چون قرار نبود بت پرستی رواج پیدا کند. برای رستم و آرش و آریوبرزن هرگز کسی به سر و سینه نزد چون باور داشتند آنها وظیفه خود را انجام داده اند. اگر آنها نمی جنگیدند و کشته نمی شدند چه کسی می بایست این کار را بکند؟ آری هرگز کسی برای کورش و داریوش تاسوعا و عاشورا برپا نکردند چون آنها سمبل بت پرستی نمی خواستند، آنقدر عقل داشتند که هرگز نگفتند گاتها از طرف خدا آمده و هرگز زرتشت را نماینده خدا ندانستند چون آنها را با بت پرستی کاری نبود. همین.

Saturday, August 27, 2011

چطور شد که ربیع الاول (یعنی اول بهار) افتاد وسط پاییز!

در تمام ادیان ابراهیمی تمام اعياد وعزاداری ها طبق تقویم قمری است و سا ل سوم 13 ماه دارد و کبیسه میباشد فقط در اسلام است که اینطور میچرخد در اديان ديگراز ده تا بیست روز تغيیر میکند.:
چطور شد كه ربيع الاول (يعني اول بهار) افتاد وسط پاييز ؟ يا كاري كه پيامبر با تقويم قمري كرد

ميدونستين كه سال قمري يك ماه سيزدهم هم بصورت كبيسه (هر سه سال يكبار داشته) به اسم نسي ؟ با داشتن اين ماه ( كه هر سه سال يكبار، اين ده روز كمبود سال قمري نسبت به سال شمسي رو جبران مي كرده) ماه هاي سال قمري هميشه سرجاشون بودن و مثل الان نمي چرخيدن.



سال ده هجري تو سوره توبه آيات 36 و 37 مياد كه اين ماه بايد حذف بشه سال هميشه 12 ماهه باشه و در نتيجه سال قمري شروع مي كنه به چرخيدن.

قبل از اينكه سال قمري بچرخه ، ماه ربيع ال اول و ربيع الثاني مي افتادند در بهار و بعد ماه جمادي الاول و جمادي الثاني بوده (يعني ماه خشكسالي اول و دوم) بعدش ماه رجب و بعد شعبان بوده (يعني ماه جدايي و موضوع اين جدايي اين بوده كه قبيله ها از هم جدا مي شدند و هر كدام به يك سمت راه مي افتادند توي بيابان به دنبال آب) بعد رمضان مي رسيده كه ديگه به كل از آب و غذا خبري نبوده و چاره اي نداشتند جز صرفه جويي مطلق ( يا همين روزه خودمان) تا اينكه ماه شوال برسه (يعني ماه جفت گيري شتران) و دوباره بارش شروع بشه ودوباره غذا پيدا بشه. و ادامه سال...
اگه به تقويم بارش در شبه جزيره عربستان نگاه كنيد هم اين وضعيت رو توش مي بينيد كه پنج ماه تابستان توش خشكسالي مطلق هست.
خلاصه اش اينكه اين از ماجراي رمضان كه چرا توش روزه مي گيرند و اينكه چطور ممكنه ماهي كه اسمش ربيع الاوله (يعني اول بهار) بيفته وسط پاييز.

Monday, August 22, 2011

چرا ادیان بخصوص ادیان ابراهیمی برای حقانیت خود نیاز به معجزه داشته و دارند؟


براستی چرا ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) برای ابراز حقانیت خود نیازمند معجزه هستند و آیا نمی شد که با اصول علمی، عقل و منطق با مردم برخورد کرد و آنها را به یک جامعه نوین و قانونمند راهنمایی کرد. در تمام کتابهای این ادیان صحبت از معجزه هایی شده که از طرف خدا اداره شده و گاهی همین معجزه ها در کتابهای آسمانی آنها تکرار اما با هم اختلافاتی دارند. چرا خداوند اینقدر فراموش کار بوده و یادش رفته در کتاب قبلی چه گفته!!! و خداوندی که تمام جهان را بر پایه علم و منطق خلق کرده و می گرداند آیا نتوانست راهی پیدا کند علمی که به این ادیان عرضه کند؟
در جهان هیچ چیزی خارج از قانون فیزیک و شیمی و ... نه اتفاق افتاده و نه می افتد، پس چه لزومی داشته که برای اثبات ادیان خود و بخصوص ادیان ابراهیمی به معجزه متوسل شود. آنهم در حالی که هیچ کس نمی تواند این معجزه ها را ثابت کند.
آیا بطور مثال نمی توانست به جای شق القمر، صحرای عربستان را برای مسلمین همان بهشت گرداند و به آنها وعده توخالی ندهد! نمی توانست بجای آنکه موسی عصایش را به آب بزند و راه باز شود یک پل به زیبایی پل گلدن گیت خلق کند تا آثارش باقی بماند و ما به حقانیت معجزه ایمان آوریم. آیا نمی شد حضرت مسیح با یک پدر و مادر مشخص بدنیا بیاید اما او در آن زمان دانشمندی با علومی برجسته شود! البته مثال ها زیاد است اما جای بسی تفکر است که با وجود اینکه بیشتر این داستانها در تورات و انجیل و قرآن به آنها اشاره شده بعضا مسلمانان به معجزات دیگران اعتقاد ندارند و خود را برتر می دانند و برعکس مسیحیت هم یهودیان را پذیرا نیستند و یهودیان که بدتر بکلی دیگران را قبول ندارند.
نکته درخور توجه تر اینکه این ادیان هیچ کدام به علوم تاکید ویژه نداشته اند و قوانینی که خلق کرده اند تغییر ناپذیر و ضدخدا و ضدبشر است و در زمانهای قدرت هر عقیده ای دیگر را به شدت سرکوب کرده اند یعنی با دیکتاتوری کامل برخورد کرده اند. همگی صحبت از انسانیت کرده اند اما بیشتر از کمونیست ها به خاطر خدا انسان کشته اند.
مگر ما هر چه را دوست نداریم می خریم، می خوریم یا رشته تحصیلی که در آن استعدادش را نداریم می خوانیم و ... که بیاییم و به چیزی که نه دیده ایم نه کسی می تواند آن را ثابت کند ایمان بیاوریم. اصلا به چه چیزی ایمان بیاوریم. مگر نه این است که پول می دهیم و چیزی می گیریم، غذا می خوریم و سیر می شویم، هزینه می کنیم درس می خوانیم و مدرک به ما می دهند تا ما صاحب کار شویم و زندگی را اداره کنیم. خوب با این حساب اعتقاد آوردن به چیزی که نه می شود ثابت کرد نه اصلا چیزی را به ما می دهد چه نیازی در زندگی کنونی است.
کلام آخر اینکه کشور امریکای کنونی دارای یک قانون اساسی بسیار مدون است که در حال حاضر تمامی ادیان با افکارهای خود در آن آزادانه زندگی می کنند و آزادی اندیشه و بیان، احترام به حقوق فردی و جمعی جایگاه ویژه ای دارد تا جایی که رییس جمهور خود را به زیر سوال می برند. مردم را در خیابان به جرم محارب نمی کشند و کتک هم نمی زنند. مردان را برتر از زنان و زنان را ناقص العقل نمی خوانند. بی خدا و خداپرست در کنار هم به راحتی زندگی می کنند و دست آخر هر کسی در قبال گفته ها و کردارهای خود مسئول است آن هم در جلوی قانون.
و اکنون به نوعی می توان قانون اساسی آمریکا را به نوعی یک مذهب جهان شمول فرض کرد آنهم بدون معجزه و بدون پیامبر

Sunday, August 21, 2011

اگه قزافی پسرشو جا گذاشت و در رفت...

آخوندای ایرانی آبرو که برای خودشون و ایرانی جا نگذاشتن
پول و ثروت هم که جا نگذاشتن
انسانیت هم که جا گذاشتن
جایی برای حرف حساب که جا گذاشتن
ما پسراشون رو بهشون می بخشیم با خود ببرن و جا نگذارن
فقط این سرزمین رو جا بگذارن و بروند

Saturday, August 20, 2011

ای کسانی که ایمان آوردید

> یا ایها الذین آمنوا...
>
>
>
> اي كساني كه ايمان آورده ايد! سر جدتون ، جان مادرتون كاري به كار كساني كه ايمان نياورده اند نداشته باشيد
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از هر کجا آورده‌اید برید بذارید سر جاش
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید “ایمان آورده شده پس داده نمی شود
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا زحمت کشیدین؟ ما که راضی نبودیم
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید...ما سفارش نداده بودیم٬ زنگ پایینو بزنین
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید. شما مقابل دوربین مخفی هستید
>
> ای کسانی که ایمان آوردید از چی ما خوشتان آمد که ایمان آوردید ؟
> بگویید شاید روی آن آیتم ها مانور دادیم این کسانی که ایمان نیاورده اند را هم جذب حداکثری کردیم تا ایمان بیاورند
>
> ای کسانی که ایمان آوردید..این چی چی بود آوردید؟؟ گندشو در آوردید
>
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید. خودتان را جدی نگیرید. *به بادی بندید
>
> ای کسانی که ایمان آوردید، میخواستید نیاورید
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید، آیا آنان که با تیغ، ریش می زنند، با آنان که با ریش، تیغ می زنند برابرند؟
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چه مرضی است که اصرار دارید دیگران را نیز در چاهی بیندازید که خود گرفتارش هستید؟
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید، میشه بیشتر توضیح بدید؟
>
> ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بهتر است زندگی کنید
>
> ای کسانی که ایمان آورده اید می خواهید بیندیشید چی آورده اید؟

Sunday, August 7, 2011

جوابی به آنها که گویند ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند!

آیا که سراغ دارد که بعد از حمله اعراب به ایران گروهی از مسلمین بنشینند و با ایرانیان زرتشتی گفتگو کنند؟ و آنها را با زبان خوش به اسلام دعوت کرده باشند؟ آیا در کجای تاریخ و کدام مکان یک چنین اتفاقی افتاده؟ طبق کدام سند این گفته درست است که ایرانیان با آغوش باز اسلام را پذیرفتند؟ پس اینهمه جنگ های نهاوند و جلولا و قادسیه و ... چه بوده؟ اصلا دلیل هجوم اعراب و جنگهای ایران و اسلام چه بود؟ در این که ایرانیان شکست خوردند تردیدی نیست اما چرا ایرانیان زرتشتی حاضر شدند جزیه بدهند، اسیر شوند، تن به خفت بار ترین کارها بدهند، کشته شوند اما گفتگو نکنند؟؟؟!!! زیرا آنها با حیله و نیرنگ و جنگ و کشتار وارد شدند و گفتگو دیگر معنا و مفهومی ندارد.
مگر نه این است که قبایل وحشی عرب کتابخانه های مداین و تیسفون و خیلی از شهرها را به آتش کشیدند. اگر غیر از این است یکی از کتابخانه های به جا مانده از قبل از اسلام را مثال بزنید کجاست؟ مگر غیر از این است که اکثر مساجد جامع بر روی آتشکده ها بنا شده؟ مگر غیر از این است که حتی یک کلمه در قرآن راجع به این سرزمین و اینکه چگونه با این ملت، آنهم به طور صلح و صفا برخورد شود توصیه ای نشده؟ اصلا چرا آنگونه که اسم موسی و عیسی در قرآن آمده اسم زرتشت نیست؟ چرا از سرزمین های افسانه ای که هیچ کس باور نمی کند نام برده شده اما اسمی از سرزمین ایران که بغل گوششان بوده نیست؟...
چرا یک مسلمان اگر از دین خود برگردد مرتد به حساب آمده و جانش و مالش حلال است؟ چرا مسلمین در طول این 1400 سال دیگر ادیان را نجس و آنها را مورد بدترین شکنجه ها و حتی کشتار قرار داده اند؟ مگر نه این است که تا زمان امیرکبیر زرتشتیان می بایست برای زندگی در سرزمین خود جزیه بدهند؟؟؟ چرا زرتشتیان که حتی و فقط حتی یک نفر از آنها را پیدا نمی توانید بکنید که صراحتا به اسلام و ادیان دیگر توهین کرده باشد را دسته دسته قتل عام کرده اند؟ براستی چرا دولت های اسلامی و مسلمین از ادیان و دگراندیشان هراس دارند و آنها را همیشه به نابودی تهدید کرده اند.
اکنون بیش از 1400 سال از هجوم اعراب به ایران می گذرد، حکومت های زیادی به ایران تسلط داشته، آمده و رفته اند، چه کسی سراغ دارد که یک زرتشتی در این حکومت ها سهمی داشته باشد؟ اصلا مگر نه این است که ایران سرزمین مادری زرتشتیان و زرتشت و ایرانیان است؟ پس کو محبتی که اسلام در حق این قوم شریف کرده باشد؟
این قوم در جنگ تحمیلی درصدی بیش از جمعیت خود برای کشور ایران شهید داده اند (قابل ذکر است که همه شهدای آنها تحصیلکرده بوده اند!!) بدون اینکه حتی یک خیابان از کشور ایران به نام یکی از شهدای زرتشتی باشد؟ اولین دانشگاه شاید در جهان که دانشگاه جندی شاپور بوده را این اقوام بنا کرده اند و الان هیچ سهمی از آن ندارند. تخت جمشید که میراث این قوم است الان در چنگال اسلامیون در حال نابودی است بدون آنکه محبتی به آن شود.
براستی به غیر از آنها چه قومی برای دفاع از سرزمین ایران بیشترین کشته را داده؟ زرتشتیان هرگز مانند خیلی از احزاب و گروه ها از دشمنان ایران برای رهایی از چنگال دشمن خود و اسلام درخواست کمک نکردند!!
آری، اسلام با خونریزی به ایران لشکر کشید و اگر ایرانیان شکست خوردند به خاطر این بود که آنها خونخوار نبودند! و اگر ذره ای خونخواری اعراب و اروپاییان و مغولها و ... را داشتند الان داستان چیز دیگری بود. به این دلیل که کسی سراغ دارد به من بگوید زرتشتیان در طی این چند قرن اخیر یک نفر مسلمان هم میهن خود را کشته باشد (حالا به هر دلیل، ناموسی، پولی، مذهبی و ...)؟
اقوام ما ملت متمدنی بودند که زندگی کردن را دوست داشتند نه جنگ و کشتار را. کشتن را هنر نمی دانستند. بلکه کشته شدن در راه ایران را سرافرازی می دانستند. بلی کشته شدند اما به خود دروغ نگفتند که به بهشت می روند. کشته شدند و حاضر نشدند بکشند. تنها گناه آنها این است که برای ایران کشته شدند نه دین خود.

چرا جامعه جهانی کاری برای مردم سوریه نمی کند؟

من روی سخنم با آن بالاترینی هایی است که سنگ مردم سوریه را به سینه می زنن با وجود اینکه من خودم تمام اخبارهای مردم سوریه را دنبال کرده ام و تنها کاری که در توانم بوده و کرده ام به تمام اخبار آنها رای مثبت داده ام، اما چون در این روزها همه می گن چرا جامعه جهانی برای کشور سوریه کاری نمی کند، اول از همه من یه سوال دارم و اون اینه که چه ربطی به جامعه جهانی داره؟؟؟ یه عده مسلمون می خوان سر قدرت باشن یه عده دیگه مسلمین نمی گذارن. حالا این کجاش به جامعه جهانی ربط داره چرا هر گندی مسلمین می زارن یاد جامعه جهانی می افتن. مگه اونها کاسه داغ تر از آشن. خودتون خراب کردین خودتون هم برید درست کنید!
چرا وقتی یه کار خوب می کنید یا یه هنری بخرج می دهید همه دنیا رو مسخره می کنید و همه رو به چالش می کشید و همه رو محکوم می کنید و همه باید نابود بشن و خلاصه دلتون می خواد پرچم اسلام رو در سرزمین های کفر به زمین بکوبید اما حالا که به جان همدیگه افتاده اید تقاضای کمک از جامعه جهانی می کنید! آنهم جامعه جهانی که با نگاه کفر به آن می نگرید جامعه ای که اگر اسلام در آن نباشد جامعه نیست.
چرا وقتی یک شخصیتی مسلمان می شود انگار فضاپیما به هفت آسمان فرستاده اید و جار و جنجال می کنید اما حالا که جان یک ملتی در خطر است به جامعه جهانی می اندیشید!
چرا برای حسینی که معلوم نیست داستانش چه بوده بعد از 1400 سال به سر روی خود می کوبید و پای پیاده از این شهر به آن شهر می روید اما حاضر نیستید برای رهایی خودتان هیچ کاری بکنید!
اما از این چراها زیاد هست و تا زمانی که امثال من و شما با کامپیوتر دولت ها را محکوم می کنیم و از دولت های دیگر تقاضای کمک می کنیم به قول قدیمی ها (آش کشکه خالته بخوری پاته نخوری پاته)

Thursday, July 7, 2011

خداوند این کشور را از نه جنگ نه خشکسالی نه دروغ هیجکدوم حفظ نکرد که نکرد

خداوند به دهن کجی داریوش بزرگ این کشور رو نه از جنگ نه از خشکسالی و نه از دروغ هیجکدوم حفظ نکرد که نکرد. حالا بروید و هی دعا بکنید

Sunday, June 26, 2011

آیا می دانید چرا ایرانی ها بیشتر از همه جا (قسم) سوگند یاد می کنند؟

در کشورهای کمونیستی که قسم خوردن فایده نداره پس طرف خیالش راحته که یا اون طرف داره دروغ می گه یا راست می گه دیگه تو شک نمی افته. در کشورهای اروپایی و آمریکا و ... به طرف میگن (حرف منو باور کن) و خلاصه قسم خوردن عادت روزانه نیست. اما در کشور ما براحتی آب خوردن سوگند یاد می کنند و بعد برای اینکه ثابت کنند سوگندشان حقیقت است دوباره قسم می خورند خلاصه اینکه قسم ها هم همه هزار ماشاالله مثلا (به امام هشتم، به قمر بنی هاشم، به جان مادرم! به حضرت عباس،و ...) و خلاصه به خدا گفتن و اینها که دیگه قدیمی شده. به هر حال من موندم چرا؟ و برای چه؟ و آیا ما با قسم خوردن انسان درست کاری خواهیم شد؟
شاید بتوان یک جواب پیدا کرد آنهم عدم اعتماد به خود و به دیگران. اگر جواب بهتری دارید بنویسید من هم یاد بگیرم

کاری که جمهوری اسلامی می کند همان کاری است که اسکندر کرد اما

این را باید بدانید که هر چه بکشید، خراب کنید، نابود کنید، اینجا عربستان یا یک کشور عربی نیست. ایران اگر قرار بود عرب شود 1400 سال قبل شده بود پس زور بیخود نزنید که تیغ برنده فرهنگ این سرزمین هیچ فرهنگ بیگانه ای را تاکنون تحمل نکرده و شما هم استثناء نیستید.
آری آریا برزن با بیگانه جنگید نه با مردم کشور خود. او در راه ایران کشته شد نه در راه دین یا آیین بخصوصی! اما او هم با خیانت کشته شد. در کشور خود کشته شد. اما او کشته نشد که همیشه زنده است. آری با این کار او را زنده کردید پس خراب کنید تا او بارها زنده شود.

Saturday, June 18, 2011

دکانی که کاسپین ماکان با سواستفاده از اسم ندا درست کرده

دکانی که کاسپین ماکان داره به راه می اندازه چیزی شبیه دکانی است که آخوندها از امام حسین درست کرده اند این مردک داره دور دنیا از اسم ندا سو استفاده می کنه و کسی هم نیست که جلوش رو بگیره حالا کار نداریم دکانش خریداری نداره اما او فعلا داره می تازه و هر کسی رو که می تونه سر کیسه می کنه و دانسته یا ندانسته مبارزات مردم ایران رو تا همینجا هم به زیر سوال برده. تو را خدا آخوندها رو ول کنید یکی جلو این کاسپین رو بگیره!

Saturday, June 11, 2011

آیا واقعا ما لیاقت زندگی آزاد را داریم؟

اگر واقعا در خلوت کلاهمان را قاضی کنیم و از خود بپرسیم که لیاقت ما چیست و آیا لیاقتمان همین است که هست با خود چه می گویید؟ من گاهی از اینکه در کشورم این فرهنگ جاری است از خود بیزار می شوم چرا که وقتی اتفاقات عجیبی چون اتفاق بعد از بازی فوتبال ملوان و پرسپولیس را دیدم، اخبار ناشی از تجاوز به زنان را شنیدم، وقتی در خیابان می بینم مردم بعضا انسانهایی که دم از دین و مذهب می زنند و یا استاد دانشگاه هستند و ... به راحتی در خیابان زباله هایشان را رها می کنند و کثیف ترین کارها را انجام می دهند و چون کودکان عقده ای رفتار می کنند، وقتی برای تفریح که نه! از روی جنون به یکدیگر آزار می رسانند بخصوص خانمها و ... از خود می پرسم آیا واقعاً ما لیاقت آزادی بیش از این را داریم؟ آیا یعنی اگر ما را در خیابان پشت چراغ قرمز رها کنند و مراقبی بالای سرمان نباشد آن ملتی هستیم که قانون را رعایت کرده و بایستیم و رد نشویم! زباله ها را در خیابان نیندازیم؟ از روی ریا و تظاهر ادای انسانهای مذهبی را در نیاوریم؟ و ... و خلاصه مانند مردم کشوری چون سوییس آزادانه و قانونمند زندگی کنیم؟ آیا واقعا حقوق خود را می دانیم که بخواهیم حقوق دیگران را رعایت کنیم؟ آیا به آن اندازه که (از روی تظاهر و ریا یا خالصانه) به افراد دینمان می بالیم و می اندیشیم به یکدیگر و آیندگانمان می اندیشیم و احترام می گذاریم؟ خوب می دانید که چنین نیست!!
فقط چند دقیقه صادقانه فکر کنید. همین

Tuesday, June 7, 2011

کلاهبرداری برای لاتاری امریکا

خواهشمندم جدی بگیرید و اطلاع رسانی کنید:
جدیدا عده ای با دزدی اطلاعات شخصی گروهی از ایرانیان که در سالهای قبل برای لاتاری گرین کارت امریکا ثبت نام کرده بودند با آنها تماس گرفته و آنها را تشویق می کنند که برای لاتاری ثبت نام کنند و از مشتریان تقاضای پرداخت حدود 240 دلار (البته ممکن است برای هر کسی قیمتی بدهند) می کنند و شماره حسابی را معرفی می نمایند. خوب حتما شما بهتر می دانید که برای لاتاری پولی نباید پرداخت کرد و این یک نوع کلاهبرداری است و مردم به هوش باشند که گول نخورند و وظیفه من فقط اطلاع رسانی بود.

Wednesday, June 1, 2011

یعنی سرنوشت ما واقعا همینه

یعنی ما باید بنشینیم و یکی یکی ما را به کشتارگاه ببرند؟ یعنی باید یکی یکی ما را جلو چشم یکدیگر بکشند؟ یعنی اینکه ما حق مان همین است؟یعنی اینکه کاری نمی شود کرد؟ اگه کسی می دونه بگه یعنی چی؟

Tuesday, May 31, 2011

دفتر خامنه ای واژه پلیس را ابقا کرد


بی بی سی : فرهنگستان زبان و ادب فارسی، که از جمله وظایف آن واژه گذاری در برابر لغات خارجی است، گفته است که از قبول واژه پاسور، که به عنوان جایگزینی برای لغت پلیس پیشنهاد شده بود، منصرف شده و قرار نیست معادلی برای لغت پلیس انتخاب کند.

به گزارش خبرگزاری مهر، فرهنگستان طی یک سال گذشته برای انتخاب معادل واژه پلیس تلاش فراوانی به خرج داد و از میان بیش از یکصد و پنجاه معادل پیشنهادی، تنها واژه پاسور (بر وزن پایور) توانست نظر مسئولان دفتر واژه گزینی نظامی نیروهای مسلح را جلب کند.

با وجود این، به دلیل دشواری تلفظ لغت پاسور و اینکه اصطلاح پلیس در گذشته هم رایج بوده، این وازه همچنان حفظ شده است.

ظاهرا نظر دفتر آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی نیز، در تصمیم فرهنگستان در ابقای واژه پلیس موثر بوده است.

خبرگزاری فارس به نقل از غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان، گفته است: "معادل پاسور حذف شده و دفتر رهبری به ما در فرهنگستان اعلام کرد که این کلمه نباید به عنوان جانشین پلیس انتخاب شود."

آقای حدادث عادل گفته است: "فرهنگستان هم با تمکین به این نظر، اعلام می کند که پلیس معادلی ندارد و جایگزینی برای آن انتخاب نشده است.

Friday, May 27, 2011

احمدی نژاد در قزوین: ایرانیان آتش پرست نبودند و از عرضه کنندگان اسلام بسیار پیشرفته تر بودند

روحیه ی ایمان به توانمندی ایرانی

به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری برنا به استان قزوین، "محمود احمدی نژاد" در مراسم افتتاح دو مجتمع صنعتی جدید در استان قزوین با تشکر از سازندگان، طراحان و مدیران این مجتمع صنعتی گفت: من از حضور در جمع شما تولیدگران، آبادگران و سازندگان ایران عزیز بسیار خوشحالم و امیدوارم بتوانیم با کمک شما عزیزان در مسیر ساختن و آبادانی کشورمان تلاش کنیم.

رییس جمهور ادامه داد: روحیه ای که من در این عزیزان دیدم، روحیه ایمان به توانمندی ایرانی و همچنین روحیه خلاقیت، تلاش و فداکاری برای رفع موانع و ایجاد فرصت های جدید است که بسیار ارزشمند است. احمدی نژاد گفت: این عزیزان طرحی را طراحی کردند و به نتیجه رساندند که توانست تحریم های ناجوانمردانه اقتصادی را برعلیه ما بشکند. جوانان ما با ارایه این طرح توانستند به موفقیت تازه ای دست پیدا کنند. وی افزود: این روحیه خلاقیت و تلاش که ما در این دو کارخانه و سازندگان آن دیدیم نشاندهنده نگاه بسیار بلند طراحان آن است.

رییس جمهور ادامه داد: ما برای به دست آوردن اهداف مد نظر خود باید نگاه و آرمان های خود را بر روی اهداف بسیار بلند قرار دهیم. احمدی نژاد گفت: اگر کسی بخواهد قله دماوند را فتح کند حتی اگر به هدف خود نیز دست نیابد می تواند قله پایین تر را فتح کند اما اگر هدف خود را گرفتن قله توچال در نظر بگیرد حتی به همان قله نیز دست نخواهد یافت. وی افزود: کسانی که می خواهند به اهداف بلند دست پیدا کنند باید قله های بلند را در نظر بگیرند. برای رسیدن به قله های موفقیت جهانی باید خواسته ها نیز بزرگ و جهانی باشد.

سابقه ی تاریخی مانند حافظه انسان است

رییس جمهور با اشاره به پیشرفت بسیار مناسبت استان قزوین اظهار داشت: سرمایه گذاری صنعتی در برنامه چهارم توسعه بنا به قیمت های جاری نزدیک به 9 برابر افزایش پیدا کرد و بنا به قیمت های سابق این افزایش نزدیک به 7 برابر بود و در بخش کشاورزی، گردشگری پیشرفت های بسیار مهمی به دست آمده است. احمدی نژادبا مهم دانستن سابقه تاریخی استان قزوین، گفت: سابقه تاریخی مانند حافظه انسان است. همان گونه که اگر ما حافظه ثابت را از یک دستگاه بگیریم کارایی دستگاه سقوط می کند، سابقه تاریخی یک ملت مانند حافظه ثابت آن ملت است و هویت و موجودی یک ملت را سابقه تاریخی آن ملت شکل می دهد.

رییس جمهور ادامه داد: استان قزوین از مناطق تمدن خیز و فرهنگ آفرین ایران زمین است و در تمام مقاطع تاریخی گذشته ایران پرچمدار فرهنگ، ادب، علم و سازندگی مانند تمام اقوام ملت ایران بوده است. احمدی نژاد در ادامه سخنان خود تصریح کرد: انسان ها دو بعد دارند، یکی روح فردی و یکی نیز روح جمعی که هویت ملی را چک می کنند.

وی افزود: اگر بخواهیم تک تک اعضای یک ملت را مقایسه کنیم نمی توانیم به یک نتیجه مشخص برسیم چرا که در جمع تمام افراد یک ملت روح جمعی آن ملت است. رییس جمهور ادامه داد: روح جمعی یک ملت زنده، پویا، در حال حرکت و دارای اثرگذاری است. احمدی نژاد گفت: باور من این است که ویژگی های روح جمعی ملت ایران ویژگی های برجسته و افتخار آفرین است.

ایرانیان آتش پرست نبوده اند و عرضه کنندگان اسلام بسیار پیشرفته تر بودند

وی افزود: از مهمترین ویژگی های روح برجسته ملت ایران یگانه پرستی است، ملت ایران جزو معدود ملت های دنیا هست که هیچ گاه شرک و بت پرستی در آن جایی نداشته است. رییس جمهور با اشاره به هفت هزار سال کاوش های باستانی و تاریخی گفت: در طول این کاوش ها هیچ نشانه ای که نشان دهد ملت ایران گرایشی به شرک و بت پرستی داشته است پیدا نشده است ملت ایران همواره یگانه پرست بوده و برخلاف سایر ملت ها هیچگاه به سمت شرک و بت پرستی حرکت نکرده است. هرگاه که خواسته اند شایبه شرک و بت پرستی را به ملت ایران وارد کنند بزرگان و عالمان با دلیل اثبات کرده اند که ملت ایران هیچ گاه آتش پرست و مشرک نبوده اند.

وی افزود: ویژگی دوم ملت ایران این است که می خواهد در تمام عرصه ها بالاترین قله ها را بدست بیاورد، ملت ایران همواره در شجاعت، اخلاق، علم و فناوری سرآمد بوده است، کمال جویی از ویژگی های اصلی روح جمعی ملت ایران است. رییس جمهور ادامه داد: از ویژگی های دیگر ملت ایران حق طلبی بوده است، ما جزو معدود ملت هایی هستیم که تعصبات قومی و قبیله ای در میان ما جایی نداشته است و هرگاه سخن حقی به ملت ایران عرضه شده است در برابر آن مقاومت نکردند. احمدی نژاد گفت: زمانی که اسلام به ایرانیان عرضه شد ملت ایران بسیار پیشرفته تر از عرضه کنندگان اسلام بودند وبه دلیل همین ویژگی آن را پذیرفتند. [که البته این سخن دکتر احمدی نژاد سخنی کاملا بی پایه و به دور از واقعیات تاریخی است؛ نخست آنکه ایمان والا، ناب، و یگانه پرستانه ی اشو زرتشت، انسان ایرانی را از پذیرش هر ایمان وارداتی بی نیاز می کرد؛ و دوم آنکه آیا توسعه ی اسلام در ایرانزمین بدون شمشیر تیز خالد بن ولید قابل تصور است؟ مسلم است که خیر؛ و آیا حقیقت اسلام بر روی تیغ نوشته نشده بود؟ مسلم است که آری؛ پس سخن احمدی نژاد نیز مبنی بر پذیرش اسلام با آغوش باز، چیزی جز تکرار یک دروغ بزرگ تاریخی و نمادی از روحیه ی توابیت تمدنی نیست؛ ایرانی جز در آئین پاک اهورایی به استقلال ایمانی خود دست نمی یابد، و بدون استقلال ایمانی نیز هرگز استقلال تمدنی فراچنگ نمی آید؛ تا اسلام در ایران هست ایرانی باید در برابر یهودی و مسیحی سر به زیر اندازد، و این، امری ست که یک روز نیز نباید تحمل اش کرد؛ همان گونه که پیش تر نیز گفته ایم، همه ی راه ها به اشو زرتشت ختم می شوند؛]

دانش اندوزی

وی افزود: از ویژگی های دیگر ملت ایران علم و علم اندوزی است. در گذشته و در برخی از مقاطع تاریخی ملت ایران نیازمند غذای روزانه خود بودند اما در همین دوران ها هم سرمایه خود را برای علم آموزی فرزندانشان اختصاص می دادند. رییس جمهور ادامه داد: البته روح جمعی ملت ایران ویژگی های دیگری نیز دارد که من به تشریح آنها نمی پردازم اما ما اگر تاریخ را مطالعه کنیم مشاهده می کنیم که هرگاه حرکتی در روح جمعی ملت ایران پیدا شد، ملت ایران تمام قله های افتخار جهانی را فتح کرده است و عرصه های جهانی را در اختیار و بشریت قرار داده است.

احمدی نژاد در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه وی از معدود افرادی است که تمام ایران را مشاهده کرده و تاریخ نقطه به نقطه ایران را مطالعه کرده است، گفت: از همین رو بوده است که استعمار به خوبی ارزش این روح جمعی را شناخته است و یک برنامه فرهنگی ویژه را برای تخریب این روح جمعی اجرا کرد. وی افزود: به مدت یکصد و پنجاه سال استعمارگران با استفاده از ضعف برخی حاکمان بر ایران مسلط شدند و آنچنان از لحاظ فرهنگی ما را تخریب کردند که ملت ایران با وجود اینکه هزاران سال در عرصه فرهنگ، علم و تاریخ در دنیا سرآمد بود برای ابتدایی ترین نیازهای خود دست به دامن بدترین مردم شد.

آن ها از بمب ما نمی ترسند، از بیداری روح جمعی ما می ترسند

رییس جمهور با اشاره به اینکه هم اکنون ملت ایران در مسیر حرکت و بیداری روح جمعی خود حرکت می کند گفت: شما فکر می کنید برای چه آنها آنقدر از دست ما عصبانی هستند؟ آنها می گویند که ما تا دوسال دیگر بمب اتم خواهیم ساخت، فرض کنیم که چنین حرفی درست باشد، آمریکایی ها بر طبق سخنان خود نزدیک به 5 هزار بمب هسته ای را در اختیار دارند، ا لبته این ادعای آنها چندان قابل قبول نیست چرا که هیچ گروه مستقلی بر این مسأله نظارت نکرده و تعداد بمب های آنها را نشمرده است، اما فرض کنیم چنین مسأله ای درست باشد کسانی که بیش از 5 هزار بمب هسته ای در اختیار دارند و سیستم های پرتاب آنرا با برد بیش از 10 هزار کیلومتر در اختیار دارند، آیا از یک بمب اتم می ترسند.

احمدی نژاد گفت: آنها نه تنها از یک بمب اتم نمی ترسند بلکه از هزار بمب اتم هم نمی ترسند آنها از بیداری روح جمعی ملت ایران در هراسند. وی افزود: آنها چرا فضاسازی می کنند و چرا اقدام به بمب گذاری می کنند. باور من این است که این بمب گذاری ادامه همان قطعنامه تحریم ها در شورای امنیت است. احمدی نژاد گفت: ما باور داریم این بمب گذاری نتیجه سخنان رییس جمهور آمریکا در سالروز انتخابات 22 خرداد و حمایت از گروه هایی است که در مقابل ملت ایران ایستاده اند. وی افزود: ما اسناد معتبری در اختیار داریم که آمریکایی ها در عراق و افغانستان از این گروه ها حمایت مالی و اطلاعاتی می کنند و آنها را هدایت می کنند.

شیوه ی گاوچرانی

وی با اشاره شیوه ی گاوچرانی و به چپاول اقتصادی ملت ها از سوی آمریکایی ها گفت: کسری بودجه آمریکا در سال جاری بر طبق گفته خودشان 1400 میلیارد دلار است، این به معنای آن است که آمریکایی 1400 میلیارد دلار از ثروت های سایر ملت ها را در خاک خود خرج خواهند کرد. رییس جمهور ادامه داد: طی 30 سال گذشته به دلیل اینکه دلار ارز مسلط در دنیا است آنها با استفاده از ساز و کارهای اقتصادی بیش از 30 هزار میلیارد دلار دارایی کاغذی را در آمریکا خرج کردند. وی با اشاره به اینکه قدرت های استعماری دنیا چندصد سال پیش هیچ چیزی نداشتند و امروز خود را مسلط بر دنیا می خوانند افزود: متاسفانه استعمارگران با استفاده از غفلت تاریخی و بی عرضگی و پخمگی برخی از حاکمان، سلطه خود را بر ملت ایران گسترده کردند و نزدیک به یکصد و پنجاه سال جلوی پیشرفت ملت ایران را گرفتند.

ایران تمدن ساز است و نیازی به لشگر کشی ندارد

رییس جمهور با اشاره به اینکه ملت ایران برای رسیدن به اهداف جهانی خود نیاز به هیچ لشگرکشی ندارد گفت: در طول 30 سال گذشته ایران چندین بار مورد تهاجم قرار گرفت، درعراق آمریکایی ها که هیچ کاره بودند آمدند و خسارت گرفتند. برخی از کشورهای منطقه که در جنگ تحمیلی به صدام کمک کردند خسارت دریافت کردند اما ما هنوز خسارت خود را دریافت نکرده ایم. احمدی نژاد گفت: ملت ایران نیاز به هیچ گونه کار نظامی و لشگرکشی ندارد چرا که ویژگی های ملت ایران جای خود را در بین ملت ها باز خواهد کرد.

وی افزود: به فضل الهی روحیه تمدن ساز و فرهنگ آفرین ملت ایران استعمارگران و سلطه گران از تمام عرصه های جهانی بیرون خواهد کرد. رییس جمهور با اشاره به اینکه تحریم های غرب بر علیه ایران کارکردی نخواهد داشت گفت: تحریم های شما هیچ تاثیری ندارد و به فضل خدا جوانان متخصص ملت ایران از تمام موانع عبور خواهند کرد و بهترین تجهیزات را خواهند ساخت. احمدی نژاد گفت: سال 85 که آنها ما را تحریم کردند، صادرات غیرنفتی ما نزدیک به 6 میلیارد دلار بود، آنها ما را تحریم کردند و امروز صادرات غیرنفتی ما نزدیک به 18 میلیارد دلار است. وی افزود: در برنامه ریزی توسعه سوم، سرمایه گذاری صنعتی در استان قزوین نزدیک به 480 میلیارد تومان بود آنها ما را تحریم کردند و امروز این سرمایه گذاری در برنامه چهارم توسعه به 3هزار و 700 میلیارد تومان رسیده است و به فضل الهی به زودی این 3 هزار و 700 میلیارد تومان به 10 هزار میلیارد تومان خواهد رسید.

ایرانی یعنی 75 میلیون در یک تن واحد

رییس جمهور با اشاره به اینکه کاری از دست تحریم کنندگان ملت ایران بر نخواهد آمد ادامه داد: توانایی آنها همین است، آنها می دانند که ملت ایران بیدار شده و در حال حرکت است و هیچ چیز نمی تواند جلوی ملت ایران را بگیرد. احمدی نژاد با اشاره به سخنان غربی ها در خصوص شکاف در بین ملت ایران گفت: ما خدا را شکر می کنیم که خداوند دشمنان ملت ایران را از احمق ها آفرید. وی افزود: آنها نمی دانند که ملت ایران یعنی 75 میلیون نفر مانند یک تن واحد است؛ ممکن است در بین مردم اختلاف سلیقه هایی بروز کند اما ملت ایران یک خانواده و یک تن واحد است.

رییس جمهور با اشاره به موفقیت ایران در عرصه تولید کاشی و صادرات آن گفت: 5 سال پیش ایران در رده پایینی در عرصه صادرات قرار داشت ولی امروز در مقام هفتم دنیا قرار دارد و به فضل الهی در مدت کوتاهی در رتبه اول دنیا قرار خواهد گرفت. احمدی نژاد با اشاره به سازه های آبی بیشتر که چندی پیش در آثار جهانی ثبت شد گفت: ایرانیان در 2000 سال پیش توانستند به چنین پیشرفتی دست پیدا کنند و امروز ایران همان ظرفیت ها را نیز در اختیار دارد.

ملت ایران تمامی عرصه های جهانی را فتح خواهد کرد

وی با اشاره به اینکه تحریم ها در پیشرفت ملت ایران هیچ تاثیری نخواهد داشت افزود: آنقدر ما را تحریم کنید تا علف زیرپایتان سبز شود اما بدانید روزی که ملت ایران بتواند تمام نیازهای خود را تامین کند آن روز، روز جشن ملت ایران است. رییس جمهور ادامه داد: ما ازتحریم استقبال نمی کنیم اما می دانیم شما فرصت طلب هستید و عدالت خواه نیستید. شما دو روش بیشتر پیش روی خود ندارید یا اینکه به نصیحت ملت ایران توجه کنید یا اینکه جوانان ایرانی بدون نیاز به شما تمام تجهیزات و وسایل را خواهند ساخت.

احمدی نژاد در ادامه سخنان خود تصریح کرد: ما به شما نصیحت می کنیم که قانون و عدالت را بپذیرید و در کنار سایر ملت ها قرار بگیرید، حقیقتا دل من برای برخی از آنها می سوزد، انسان چقدر می تواند سکوت کند که یک میلیون و 300 هزار انسان را بکشند. وی افزود: ملت ایران با قدرت در مسیر خود حرکت خواهد کرد و به سمت جلو حرکت می کند. رییس جمهور در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه ملت ایران به فضل الهی تمام عرصه های جهانی را فتح خواهد کرد گفت: بشتابید به سوی آینده که ایرانی سرفراز در انتظار ماست.

Sunday, May 22, 2011

حکومت های ایرانی و مساله ای به نام دشمن

راستش درست و حسابی نمی دونم از کی رژیم های ایرانی مرتب برای اینکه بتوانند فقط حکومت کنند مساله دشمن رو تراشیدن چون قبل از اسلام همه از ایران می ترسیدند و ایران برای آنها دشمن بود!! که به نظر من مایه افتخار است!! اما حداقل از قبل از رضا شاه با استمارگر پیر آشنا بودن و مرتب انگلستان و سیاست هاشو تو سر ملت زدن (حالا درست یا غلط من کار ندارم) بعد پرتغال و فرانسه و ... نهایتا آمریکا، اسرائیل هم اضافه شد. اما نکته ای که برای من حل نشده اینه که این کشورها هرگز دم از دشمن نمی زنن و استعمار دیگر کشورها را برای مردم خود نوعی منافع ملی بحساب می آورند و مثل یه بازی شطرنج با هم بازی می کنن اما مردم خود را به بازی نمی دهند و به غیر از مساله تروریسم دشمنی برای خود متصور نیستند. اما حکومتهای ایرانی فقط با مردم خود بازی می کنند و دست آخر با دشمن تراشی مردم خود را می چاپند و اینها را بهانه ای برای ادامه حیات سیاسی خود قلمداد می کنند. خوب پس با این وجود گلی به گوشه جمال آنها کجاش عیب داره اگه به فکر کشور خود و مردم خود باشند. حالا حکومتهای ما بی عرضه بودند تقصیر آنهاست؟؟

Saturday, May 21, 2011

بررسی دیگری در باره فرهنگ اخلاقي تازي‌ها

«با شخص متعصّب هرگز از راه منطق نزديك نشويد. تعصّب با منطق در او پديد نيامده كه با منطق ناپديد شود.»
سيدني اسميت
به گونه‌اي كه همة تاريخنويسان، خواه تازي و خواه غيرتازي نوشته‌اند، باديه‌نشينان عربستان از راه راهزني و دستبرد به اموال و دارائي‌هاي ديگران روزگار مي‌گذراندند و از اينرو كاربرد حیله و نيرنگ براي كشتن و غارت و چپاول اموال ديگران در فرهنگ آنها نهادينه شده بود. اين فروزه نيز مانند ساير آداب و رسوم تازي‌هاي پيش از ظهور اسلام (جاهليت) وارد فرهنگ اسلام شده كه «تقيّه» و «توريه» و يا «دروغگوئي شرعي» در شيعه‌گري، تفاله بازمانده آن به شمار مي‌رود. براي مثال، زماني كه محمد يكي از پيروانش به نام «نعيم بن مسعود» را مأمور كرد، بين لشگريان قريش و يهوديان طايفه بني قريظه كه بر ضدّ محمد با يكديگر متّحد شده بودند، با دسيسه و دروغ و نيرنگ اختلاف بيندازد، «نعيم بن مسعود» به محمّد اظهار
محمد در پاسخ گفت: «جنگ بغير از كاربرد مكر و فريب چيز ديگري نيست.1» صحيح النجاري و صحيح مسلم از مشهورترين و معتبرترين حديث نويسان اسلامي به شرح احاديثي پرداخته‌اند كه بر پايه آنها محمد، دروغگوئي، فريبكاري و رياكاري را در روابط انساني مشروع و مجاز شمرده است. ايندو حديث نويس شهير اسلامي نيز هر دو نوشته‌اند كه محمد گفته است: «جنگ، نوعي خدعه و فريب است2.»
ابن اسحق3 نيز به شرح رويدادي مي‌پردازد كه به گونه آشكار سرشت پلشت و منش تردامن محمّد را نشان مي‌دهد. بدين شرح كه پس از پايان جنگي كه به تسخير خيبر و غارت و چپاول اموال و دارائي‌هاي يهودي‌هاي اين منطقه شد؛ يكي از سربازان محمد به نام «حجاج بن ايلات» از او اجازه گرفت، براي دريافت وامهائي كه به برخي از ساكنان مكّه داده بود، به آن شهر برود. پس از اينكه محمد با درخواست او موافقت كرد، حجاج از وي پرسش كرد، آيا او مي‌تواند براي دريافت وامهايش به مردم مكه دروغگوئي كند. محمد، نه تنها با درخواست او مخالفتي به عمل نياورد؛ بلكه با چهره گشاده به او پاسخ داد: «هر چه ميل داري به آنها بگو.»
آنگاه، «حجاج بن ايلات» رهسپار مكه شد و هنگامي كه به نخستين افرادي كه او را مشاهده كردند، برخورد كرد، آنها از خبرهاي جنگ خيبر از او پرسش كردند. حجاج، پاسخ داد: «من خبرهاي بسيار خوب و شادي‌آوري برايتان دارم. بدين شرح كه محمد در جنگ خيبر به گونه كامل شكست خورده و پيروان او همه كشته شده‌اند. محمد نيز خود به دست يهوديان خيبر اسير شده، ولي آنها خود قصد كشتنش را ندارند و برآنند كه او را به مكه بياورند تا اهالي مكّه، به انتقام خون افرادي كه محمد آنها را از پاي درآورده است، او را بكشند.
خبر ياد شده، با شتاب در سراسر شهر مكّه منتشر شد و سپس حجاج به مردم مكه گفت، دليل آمدن من به اين شهر آنست كه از شما درخواست كنم وامهائي را كه به من داريد، پرداخت كنيد».
تا من با شتاب به مدينه بازگشت كنم و بتوانم اموال و دارائي‌هائي محمد و پيروانش را كه اكنون به دست يهوديان خيبر افتاده، پيش از رسيدن بازرگاناني كه به قصد خريد آنها به مدينه خواهند آمد، خريداري كنم. اهالي مكه نيز فريب سخنان دروغ حجاج را خوردند و وامهائي را كه به وي داشتند، پرداخت كردند. آنگاه حجاچ با شتاب نزد عباس، عموي محمد رفت و از او قول گرفت، مطالبي را كه بوي خواهد گفت تا سه روز با كسي در ميان نگذارد تا او بتواند، با دريافت وامهائي كه برخي از مردم مكه به او دارند، شهر را ترك گويد. هنگامي كه عباس به او قول داد كه همانگونه رفتار خواهد كرد، حجاج به وي گفت: «به الله سوگند، هنگامي كه من پسر برادرت را ترك گفتم، او سراسر منطقه خيبر را تسخير كرده و تمام اموال و دارائي‌هاي يهوديان ساكن آن منطقه را تصرّف نموده، به گونه‌اي كه اكنون آن منطقه به گونه كامل به او پيروانش تعلق گرفته و در لحظاتي كه من او را ترك مي‌كردم، رهبر يهوديان خيبر، كنابه بن ربيع را از دم تيغ گذرانده و با دختر او صفيه در شرف ازدواج بود.»4
بديهي است، زماني كه كتاب قرآن در چندين آيه، الله را «خيرالماكرين» و يا «بدترين مكاران»5 مي‌نامد، كاربُرد مكر، فريب، خدعه و نيرنگ بوسيله پيامبر الله و فرماندهان سپاهيان اسلام شگفت‌انگيز نخواهد بود. (آيه 183 سورة اعراف، آيه 45 سوره قلم، آيه 30 سوره انفال، آيه 54 سورة آل عمران، آيه 142 سوره نساء، آيه 34 سوره صافات و آيه 37 سوره زمرّ).
داشت: «آيا اين عمل از نگر اخلافي و شرعي مجاز است؟

1- R.V.C. Bodley, The Messenger, The Life of Mohammed (New York: Doubleday and Company Inc., 1946), pp. 154-55; Muir, The life of Mohammad, p. 313; The life and Times of Muhammad (New York: Stein and Day, 1970), p. 247.
- Sahih al-Bukhari, trans. Dr. Muhammed Muhsin Khan, vol. iv, No. 267, pp. 166-167; Sahih Muslim, vol. iii, p. 945.
صحيح مسلم، ترجمه عبدالحميد صديقي، 4 جلد (بيروت، لبنان: دارالعربيّه، 2002)، جلد سوم،‌برگ 945.
- ابن اسحق، كتاب سيرت رسول‌الله، برگ 767؛ محمدبن عمرالواقدي، كتاب المغازي، برگ‌هاي 481-480.
- S.W. Koelle, Mohammad and Mohammadanism (London: Rivingtons, 1972), pp. 184-185
- «خيرالماكرين» مفهوم بدترين مكّاران را دارد، ولي چون در زبان فارسي، فروزه‌هاي منفي را با صفات «خوب، بهتر و بهترين» نمي‌توان فرنودگرائي كرد؛ از اينرو براي برگردان «خيرالماكرين» به زبان فارسي «بدترين مكاران» به كار رفته است.

Monday, May 9, 2011



یکی از دوستان من موقع استخدام چون مسلمان بود
استخدام شد و چون من غیرمسلمان بودم در مصاحبه رد شدم با وجود اینکه من درسم بهتر
بود. اما بعد از مدتی این دوستم که متوجه این موضوع شد وجدانش بیدار شد و ترک
اسلام کرد و بعد که روسا از این کار او آگاه شدند او را از کار اخراج کردند. بعدها
خبر به بالاترها رسید و او را به جرم ترک اسلام و ارتداد به مرگ تهدید کردند و
حالا این بدبخت به عنوان فراری در یکی از کشورهای آسیایی هستش.



به
امید روزی که کسی به دلیل عقایدش استخدام، اخراج یا اعدام نشود.

Saturday, May 7, 2011

مملکته داریم:

مملکته داریم:
دوستم مامانش معلمه رفته مدرسه گفتن امروز چون روز معلمه مدرسه تعطیله.
یعنی چی اونوقت

من بودم تو نبودی

روزی نادرشاه افشار در میدان جنگ مشاهده کرد که یکی از سربازانش با چنان شجاعت و شهامتی در حال جنگیدن است که تا به آن روز ندیده بود. بنابر این به طرف آن سرباز رفت و پرسید:
تو چند سال پیش کجا بودی؟
و آن سرباز پاسخ داد:
من بودم شما نبودید!!

Saturday, April 9, 2011

آیا می دانستید چرا پشت سر مسافر آب بر زمین می ریزند؟

هرمزان در سمت فرمانداري خوزستان انجام وظيفه مي‌كرد. هرمزان كه يكي از فرمانداران جنگ قادسيّه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر و زماني كه هرمزان در نتيجه خيانت يك نفر با وضعی نااميد كننده روبرو شد، نخست در قلعه‌اي پناه گرفت و به ابوموسي اشعري، فرمانده تازيها آگاهي داد كه هر گاه او را امان دهد، خود را تسليم وي خواهد كرد. ابوموسي اشعري نيز موافقت كرد از كشتن او بگذرد و ويرا به مدينه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خليفه درباره او تصميم بگيرد. با اين وجود، ابوموسي اشعري دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را كه در آن قلعه اسير شده بودند، گردن بزنند. (البلاذري، فتوح البُلدان، به تصحيح دكتر صلاح‌الديّن المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)
پس از اينكه تازيها هرمزان را وارد مدينه كردند، ... لباس رسمي هرمزان را كه ردائي از ديباي زربفت بود كه تازيها تا آن زمان به چشم نديده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذين» نام داشت بر سرش گذاشتند و ويرا به مسجدي كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكليف هرمزان را تعيين سازد. عمر در گوشه‌اي از مسجد خفته و تازيانه‌اي زير سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهي به اطراف انداخت و پرسش كرد: «پس اميرالمؤمنين كجاست؟» تازيهاي نگهبان به عمر اشاره‌اي كردند و پاسخ دادند: «مگر نمي‌بيني، آن اميرالمؤمنين است.»
... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمي با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.
هرمزان درخواست كرد، پيش از كشته شدن به او كمي آب آشاميدني بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامي كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشاميدن آب درنگ كرد. عمر سبب اين كار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بيم دارد، در هنگام نوشيدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اينكه هرمزان از عمر اين قول را گرفت، آب را بر زمين ريخت. عمر نيز ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.

Wednesday, January 26, 2011

آیا می دانستید که:

آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال یا ...
در ایران و در زمان ماقبل هجوم اعراب به ایران سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یکروز اضافه کنند (که البته اضافه هم می کردند) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یکبار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد. که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.